در دنیای امروز و زندگی روزمره، هر یک از افراد بشر به تناسب سبک زندگی و نوع اشتغال، با مجموعهای از تجهیزات، نرمافزارها، فرآیندهای صنعتی، تهدیدهای زیستمحیطی، مسئولیتهای حرفهای و اجرایی، رودررو هستند. در این راستا، تنشها و فشارهای کار، انگیزهها و بیانگیزگیها، تنشها و هم چنین، لذتها و زمانهای خوشی را تجربه میکنند. افراد در جریان کار و زندگی خود و در طی انجام فعالیتهای مختلف چه در محیطهای باز و چه بسته، با یکسری از تجهیزات، چه دستی و چه اتوماتیک و با یکسری از خدمات، اعم از ساده یا پیچیده در تماس خواهند بود. بیتردید تطابق هرچه بیشتر خدمات، تجهیزات، محیط و ویژگیهای شغلی با قابلیتها و محدودیتهای فرد، میتواند شرایط بهتری را برای انجام کار فراهم سازد. لذت انجام کار، در گرو داشتن محیطی مناسب و شایسته و هم چنین تجهیزاتی کارآ و متناسب با اپراتور است. از اینرو؛ کاربردی بودن محصولاتی که افراد در زمانهای مختلف با آنها در تماس هستند، میتوانند در حصول لذت استفاده از وسیله و انجام کار، مؤثر باشد. بدیهی است کاربرد وسیلهای که انجام کار با آن دشواریهای خاص داشته باشد یا اپراتور نتواند بهراحتی آن را درک کند، منجر به تنش خواهد شد. در این عرصه، علوم مختلفی به کار گرفته می شوند تا محیط کار و زندگی، تجهیزات و شرایط شغلی را تا حد امکان برای افراد، راحت، قابل درک و ایمن سازند.
یکی از این علوم که هم به ویژگیهای انسان توجه میکند و هم به شغل و بهرهوری حرفهای؛ مهندسی فاکتورهای انسانی و ارگونومی است.
ارگونومی به دنبال طراحی و بهینهسازی سه فاکتور مهم است؛ تجهیزات، مشاغل و محیط.
این علم کاربردی، در تلاش است تا سه فاکتور مهم اخیر را تا حد امکان با نیازمندیها، محدودیتها، قابلیتها و خواستههای انسان بهعنوان کاربران محیط یا استفادهکننده از محصول تطابق دهد. حاصل این تطابق شایسته نیز ارتقاء سطح سلامت و افزایش بهرهوری خواهد بود. در بین سه عامل یاد شده، «تجهیزات» که طیف وسیعی از ابزارها و محصولات متعدد را در بر میگیرند، جایگاه ویژهای دارند.
طراحی محصولات روزمره هم از منظر کاربردی بودن و هم از منظر فروش بیشتر محصول، نیاز به طراحی ارگونومیک دارند تا رضایتمندی کاربر یا مشتری، فراهم شود.
کاربردپذیری در محصول با قابلیت اعتماد، کارکرد مؤثر محصول، سیستم نگهداری از محصول و بهطور کلی به کیفیت فرآیند مرتبط است.
برای اینکه کاربردپذیری یک محصول تعیین شود نیاز است که میزان رضایت کاربر، کارایی و همچنین اثربخشی محصول توأمان محاسبه شود تا بهواسطهی آن میزان کاربردپذیری محصول معین شود. بیشک برای افزایش سطح کاربردپذیری یک محصول میبایست تا حد امکان تلاش شود تا محصول متناسب با نیاز کاربر باشد، از اینرو اگر فرآیندهای طراحی مبتنی بر اصول طراحی کاربرمحور باشند؛ اثربخشی، کارایی و رضایتمندی بیشتری حاصل خواهد شد و به تبع آن کاربردپذیری محصول افزایش مییابد.
در سالهای اخیر برای طراحی مبتنی بر کاربر یا طراحی کاربرمحور یا بهطور عامتر، طراحی انسانمحور تلاشهای زیادی چه در عرصهی علمی و چه در عمل به انجام رسیده است، حتی استانداردهایی مانند ایزو ۱۳۴۸۵، ۹۲۴۱، ۹۱۲۶ که در خصوص طراحی محصول با هدف افزایش کیفیت محصول و قابلیت هر چه بیشتر استفاده نیز تدوین شدهاند.
برای اینکه به زبان سادهتر بخواهیم کیفیت را در طراحی محصول بیان کنیم، میتوان اشاره کرد، محصولی که از نظر کاربر محصول باکیفیت و قابل استفاده قلمداد میشود الزامن یک محصول خیلی خاص با طراحیهای تکنولوژیک بالا نیست بلکه محصولیست که کاربر با آن ارتباط خوبی برقرار کرده است.
شاید بارها و بارها تجربه کرده باشید که یک فنجان چای داغ را به خاطر انتقال حرارت بالا نتوانستهاید بهراحتی جابجا کنید یا در پوشیدن کفش دچار مشکل شدهاید یا حتی در مورد باز کردن یک قفل یا در مورد پیدا کردن بخش سرچ (جستوجو) در یک نرمافزار با محدودیتهایی روبرو شده باشید. در واقع رضایت مشتری در استفاده از یک محصول یا سیستم، الزامن همراه با استفاده از یک وسیله با تکنولوژی مدرن نیست و حتی شاید در برخی موارد دیده شده که تکنولوژیهای مدرن باعث عدم رضایت مشتری شدهاند. اگر محصول، رنگ مناسب و هم چنین بافت مناسبی داشته باشد و بتواند به خوبی مورد استفاده قرار گرفته و بهراحتی حمل و از بستهبندی آن خارج و به راحتی مجدداً در بستهبندی اولیه قرار داده شود، بهسادگی درک شود و بهراحتی بتوان با آن ارتباط برقرار کرد، اینها همه از فاکتورهایی هستند که کیفیت محصول را نشان میدهد و همه از فاکتورهایی هستند که کاربردپذیری محصول را ارتقاء میدهند.
همانگونه که اشاره شد؛ برای کاربردپذیری بالاتر محصول و برای اینکه بتوان ادعا کرد که محصول کارآ هست و کارکرد عملی مناسبی دارد، توصیه میشود تا روشهای مرتبط با کیفیت محصول از جمله روش طراحی کاربرمحور، مورد استفاده قرار گیرد. در واقع در این روش، تأکید بر شناخت استفادهکننده یا کاربر است. سن، جنس، سطح سواد و مسائل فرهنگی، طرز تلقیها و عادتهای رفتاری و مواردی از این دست بایستی کشف و مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرد.
بیشک اگر در الفبای طراحی به این نکات توجه شود، میتوان بر این باور بود که محصول نهایی نیز ویژگیهای کاری اپراتورها را پوشش داده و به درک مشتری و همچنین نیازها و اهداف خاص کاربر کمک کرده است.